در متن زیر چهار قانون مبتنی بر علم وجود دارد که میتوانید از آنها در تصمیم گیری سریع خود استفاده کنید. در مورد کار اصلی که میخواهید انجام دهید خوب فکر کنید. اگر شما هم مانند اکثر مردم هستید و زمان بیشتری را صرف فکر کردن به جنبههای منفی میکنید. فکرهایی مانند زیر به ذهنتان میآید:
بیشتر بخوانید: طراحی سایت پزشکی
اگر کسب و کاری راه اندازی کنید و شکست بخورید چه اتفاقی میافتد؟ اگر شغل خود را تغییر دهید و شکست بخورید چه میشود؟ اگر به محل زندگی جدید نقل مکان کنید و به شدت دلتنگ حلقه اجتماعی قدیمی خود شوید، چه؟ احساسات شما شروع به کار علیه شما میکنند، به خصوص اگر در این فکر باشید که هر تصمیمی یک تصمیم یک طرفه است، احساسات شما را فلج میکند.
دو نوع تصمیم تصمیم گیری سریع وجود دارد که میتوانید اتخاذ کنید:
سر فصل ها
1. درب یک طرفه
این تصمیمات تقریباً غیرممکن است که معکوس شوند و برگشت پذیر نیستند، بنابراین درب فقط یک طرفه میچرخد. مثل اخراج یک کارمند. به طور کلی، زمانی که تصمیمی یک طرفه گرفتید، دیگر راه برگشتی ندارید.
2. درب دو طرفه
این تصمیمات برگشت پذیر هستند، بنابراین درب به دو صورت نوسان میکند. مثل استخدام یک کارمند جدید. در حالی که تصمیمات دو طرفه میتوانند مرگ و زندگی به نظر برسند، به خصوص قبل از اینکه آن تصمیمات بگیرید، با کمی زمان و تلاش میتوان آنها را تغییر داد یا اصلاح کرد یا حتی معکوس کرد. اگر یک تصمیم غیربهینه یا دو دربی گرفتهاید، مجبور نیستید تا مدت زیادی با عواقب آن زندگی کنید. میتوانید در را دوباره باز کنید و از آن بازگردید. دفعه بعد که برای تصمیم گیری مشکل داشتید، یک قدم به عقب بردارید و تصمیم اساسیتری بگیرید: تصمیم بگیرید که آیا تصمیم دو طرفه را به یک تصمیم یک طرفه تبدیل میکنید یا خیر.
شاید برخی از تصمیمات دو طرفه را اشتباه بگیرید؛ اما اشکالی ندارد. اعتماد کنید که متوجه خواهید شد که چگونه واکنش نشان دهید و پاسخ دهید. بدانید که کمی ماهرتر و باتجربهتر از آن تصمیم بیرون خواهید آمد. شما باید در تشخیص سریع و تصحیح تصمیمات اشتباه مهارت داشته باشید. این با تشخیص تفاوت بین تصمیمات یک طرفه و دو طرفه شروع میشود؛ زیرا در این صورت واقعاً تصمیمات بسیار بیشتری خواهید گرفت.
از قانون “تو آزاد هستی” پیروی کنید:
به آخرین باری که از شما درخواست کمک یا لطفی شده فکر کنید. اگر مانند اکثر مردم هستید و احساس میکنید در جای خود تصمیم درست گرفتهاید و شاید حتی کمی حالت تدافعی داشته باشید. هر چه بیشتر احساسی فکر میکنید نمیتوانید نه بگویید؟ هر چقدر کمتر روی ارزیابی درخواست واقعی تمرکز کنید بیشتر روی یافتن راهی برای نه گفتن تمرکز میکنید.
قانون ” تو آزاد هستی ” (BYAF) با اعلام فوری طرف مقابل از این مشکل جلوگیری میکند. محققان میگویند، تنها کاری که باید انجام دهید این است که “درک هدف را تضعیف کنید تا آزادی شما در نه گفتن راحت شود.” یا به زبان ساده، با درج نسخهای از «شما آزاد هستید که نه بگویید»، به طرف مقابل به وضوح توضیح دهید:
- ما به دنبال داوطلب هستیم، اما شما آزاد هستید که نه بگویید.
- میتوانی با من مشارکت داشته باشی؟ ولی میدانم که سرت شلوغ است، پس لطفاً احساس نکن که مجبورهستی قبول کنی.
- من کاملاً درک میکنم ممکن است وقت نداشته باشید، اما آیا میتوانید با من همکاری کنید …؟
همه ما دوست داریم احساس سخاوتمند بودن کنیم، همه ما دوست داریم احساس مفید بودن کنیم، همه ما دوست داریم احساس کنیم که تفاوت ایجاد میکنیم. به گفته محققان، عبارتی را بگنجانید که احتمال اینکه طرف مقابل احساس کند انتخاب دیگری ندارد را کاهش میدهد و احتمال اینکه آن شخص به درخواست شما بله بگوید، بیش از دو برابر است.
از نظر عاطفی به اندازه کافی باهوش باشید تا متوجه شوید که دیگران زمانی که احساس میکنند شخصاً مجبور هستند، نه موظف، بیشتر به آنها کمک میکنند. زمانی که میخواهند، نه اینکه مجبور شوند.
اگر میخواهید تأثیر اولیه بهتری داشته باشید قانون مکالمه ناخوشایند را بپذیرید:
به آخرین باری که با شخص جدیدی ملاقات کردید فکر کنید. سپس تصور کنید 10 دقیقه بعدی را صرف پرسیدن چهار سؤال از یکدیگر کردهاید:
- برای چه اتفاقی در زندگی خود بیش از همه احساس شکرگزاری میکنید؟
- اگر یک توپ کریستالی بتواند حقیقت خود، زندگی، آینده یا هر چیز دیگری را به شما بگوید، چه چیزی را میخواهید بدانید؟
- اگر میخواهید با شرکتکننده دیگر دوست صمیمی شوید، لطفاً آنچه را که برای او مهم است به اشتراک بگذارید.
- آیا میتوانید زمانی که جلوی شخص دیگری گریه کردید را توصیف کنید؟
هنگامی که محققان این آزمایش را به عنوان بخشی از یک سری مطالعات منتشر شده در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی انجام دادند، شرکت کنندگان گفتند که پس از آن مکالمات کمتر احساس ناخوشایندی، ارتباط بیشتر و بسیار شادتر از آنچه انتظار داشتند، احساس میکردند.
همین امر در مورد آزمایشات بعدی نیز صادق بود. در حالی که شرکتکنندگان پیشبینی میکردند که اگر غریبهای سؤالی مانند “یکی از شرمآورترین لحظات زندگی شما چیست؟” احساس ناخوشایندی یا ناراحتی خواهند کرد؟ برعکس معلوم شد که درست است.
در واقع، هر چه یک مکالمه ناخوشایندتر و ناراحتکنندهتر به نظر میرسید، افراد بیشتر از گفتگو لذت میبرند، احساس میکردند که به هم پیوستهاند و بیشتر طرف مقابل را دوست دارند. هر چه گفتگو عمیقتر باشد، به خصوص با کسی که نمیشناسید، احتمال اینکه از آن لذت ببرید بیشتر خواهد بود. احتمالاً بعد از آن احساس خوشحالی بیشتری خواهید کرد. به خاطر داشته باشید که هیچ سؤال “جادویی” وجود ندارد. هنگامی که محققان از مردم پرسیدند که آنها چه سؤالاتی را «عمیقتر» میدانند، سه مورد از رایجترین آنها ساده بودند:
- دوست داری چه کار کنی؟
- از چه کاری بیشتر پشیمان هستید؟
- پنج سال آینده خودت را کجا میبینی؟
دفعه بعد که با کسی ملاقات کردید، خود را به جای او بگذارید و به این فکر کنید که تحقیقات نشان میدهد که او از چه چیزی استقبال میکند. هنوز هم میتوانید با یک مکالمه کوچک در حالت آمادهباش رهبری کنید، مانند “چه نوع کاری باید انجام دهید؟” فقط مطمئن شوید که با یک سؤال عمیقتر پیگیری میکنید.
مثلاً این سؤال: سختترین بخش شغل شما چیست؟
در حالی که ممکن است برای چند ثانیه احساس ناخوشایندی داشته باشید؛ اما اشکالی ندارد. اگر صادق باشید، که میتوانید با گوش دادن واقعی به پاسخ نشان دهید، طرف مقابل به سرعت موضوع را گرم میکند.
سپس فقط به گوش دادن ادامه دهید و سؤالات بعدی را بپرسید. علاقه شما طرف مقابل را ترغیب میکند که حرف خود را به زبان بیاورد. برای اینکه بیشتر فکر کنیم تا کمی عمیقتر پیش برویم. نتیجه گفتگو معنادارتر و پرمحتواتر خواهد بود، جرقه یک رابطه بهتر خواهد شد و هر دوی شما احساس شادی بیشتری خواهید کرد.
میخواهید شرایط زندگی خود را بهتر کنید؟
از قانون عدم شکایت پیروی کنید. به آخرین باری فکر کنید که احساس کردید با شما بد رفتار شده است. یا ظلم شده یا کنار گذاشته شده یا عقب ماندهاید. شما ناراحت بودید. پس از همه این موارد، هوای تازه برای شما خوب خواهد بود. نگه داشتن احساسات تنها باعث میشود احساس بدتری داشته باشید. طبق مطالعهای که در مجله اروپایی کار و روانشناسی سازمانی منتشر شده است، شکایت در واقع باعث میشود احساس بدتری داشته باشید.
همانطور که محققان مینویسند:
بحث در مورد رویدادها بلافاصله در حین یا پس از وقوع آنها، مغز را وادار میکند تا پاسخ عاطفی منفی را دوباره زنده کند یا تکرار کند. این ارتباط قویتری در حافظه ایجاد میکند و تأثیر قسمت عاطفی را اغراقآمیز میکند.
شکایت از یک رویداد منفی در واقع آن حادثه را در ذهن شما تثبیت میکند. به جای اینکه به شما کمک کند ادامه دهید، شکایت باعث میشود که احساسات منفی به سایر بخشهای زندگی شما سرازیر شود. محققان دریافتند افرادی که شکایت میکنند روحیه بدتری دارند، از کاری که انجام میدهند احساس رضایت و غرور کمتری میکنند و به طور قابلتوجهی بیشتر احساس شادی میکنند و روز بعد نیز عزت نفس ضعیفتری را تجربه میکنند.
شکایت کردن باعث میشود امروز حال شما بدتر و فردا بدتر شود. اما این بدان معنا نیست که تنها پاسخ به یک موقعیت منفی، پوزخند زدن و تحمل آن است.
هوش هیجانی در نهایت به این معناست که احساسات شما به نفع شما باشد، نه علیه شما.
بنابراین به جای هدر دادن انرژی با گله کردن، با صحبت در مورد اینکه چگونه اوضاع را بهتر میکنید، خشم را از بین ببرید. چگونه راههایی پیدا میکنید که مطمئن شوید دیگر در همان موقعیت قرار نخواهید گرفت.
این همان مکالمهای است که باید با دیگران داشته باشید یا بهتر است بگوییم با خودتان. ازآنجاییکه مثبت ماندن چیزی که محققان آن را پذیرش رفتارهای تمرینی مینامند مهارتی است که میتوانید با تمرین و تکرار آن را بهبود بخشید.